اطلاعات کلی درباره روسیه
اطلاعات کلی درباره روسیه کشور روسیه در شمال اوراسیا قرار گرفته است و با اقیانوس آرام شمالی، اقیانوس منجمد شمالی، دریای خزر، دریای سیاه و دریای بالتیک مرز آبی دارد. از نظر جمعیت، روسیه نهمین کشور پرجمعیت دنیا محسوب میشود. نام کشور (به عربی و لاتین): روسیا russia نوع حکومت و ساختار سیاسی: جمهوری فدرال زبان های رایج: اکراینی، ترکی، خانواده زبان های قفقازی واحد پول و معادل آن در هر دلار: روبل؛ یک روبل روسیه معادل 11/67 دلار آمریکا پیش شماره تلفن: ۰۰۷ تعداد کشورهای بدون نیاز به ویزا: ۱۱۶کشور پایتخت: مسکو زبان های رسمی: روسی جمعیت: 144463000 ملیون نفر (طبق آمار ثبت شده در سال۲۰۱۷) منطقه زمانی: UTC +03:00 دامنه اینترنتی: .ru رتبه تولید ناخالص: ۶۲ اقلیتهای قومی زیادی در کشور روسیه زندگی میکنند که از جمله مهمترین آنها، تاتارها هستند که حدود 4 درصد جمعیت روسیه را به خود اختصاص دادهاند. همچنین بیشتر جمعیت این کشور در غرب آن سکونت دارند که به بخش اروپایی آن مربوط میشود. از اقلیتهای قومی دیگر که در روسیه حضور دارند و جمعیت قابل توجهی را به خود اختصاص دادهاند میتوان به اقوام چچن، اوکراینی و آذربایجانی اشاره کرد. تاریخ روسیه تاریخ روسیه از گروه نژادی اسلاوهای شرقی آغاز میشود که نهایتاً به روسیها، اوکراینیها، و بلاروسها تقسیم میشوند. نخستین ایالت اسلاویک شرقی، روس کیف، دین مسیحیت را در سال ۹۸۸ از امپراتوری بیزانس پذیرفت، که با شروع تجزیه بیزانس فرهنگهای اسلاویک فرهنگ روسیه را برای هفت قرن بعدی تعریف نمودند. روسیه کییف در نهایت به عنوان یک استان به چند ایالت تجزیه گردید که برای کسب مطالبات خود به عنوان وارثان تمدن و جایگاه غالب آن با یکدیگر رقابت مینمودند. پس از قرن سیزدهم، حکومت مسکو تدریجاً بر مرکز فرهنگی سابق غلبه نمود. تا قرن هجدهم، دستگاه حکومت مسکو تبدیل به امپراتوری روسیه گردید که از لهستان در شرق تا اقیانوس کبیر امتداد مییافت. توسعه در جهت غرب موجب آگاه شدن روسیه نسبت به پیشرفت کند آن کشور و نیز ایجاد انزوایی برای آن کشور گردید که مراحل اولیه گسترش در آن واقع شده بود. رژیمهای جانشین در قرن نوزدهم به یک چنین فشارهایی با ترکیبی از اصلاحات ناخواسته و سرکوب بیکاری روسی پاسخ دادند که لغو رعیتداری درسال ۱۸۶۱ از آن جمله بود اما این الغاء به قیمت ناخوشایندی برای رعیت ها تمام شد و فشارهای انقلابی را افزایش داد. بین لغو رعیتداری و آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، اصلاحات استولیپین ،قانون اساسی 1906 و مجلس کشور تغییرات چشمگیری را در اقتصاد و سیاست روسیه ارائه نمود، اما تزارها هنوز مایل به واگذاری حکومت استبدادی خود نبودند. شکست نظامی و کمبود آذوقه سبب انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ شد، و بلشویکها و حزب کمونیست شوروی را به قدرت رساند. بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۹۱، تاریخ روسیه که اساساً تاریخ شوروی میباشد، به شکلی مؤثر به عنوان امپراتوری مبتنی بر ایدئولوژی تقریباً هم ارز با امپراتوری روسیه گردید. از همان سالهای ابتدا، دولت روسیه بر مبنای یک حکومت تک حزبی از کمونیستها پایهگذاری شد، که با آغاز آن در مارس ۱۹۱۸، آنها خود را بلشویک نام نهادند. اما تا اواخر دهه ۱۹۸۰، با ضعف ساختارهای اقتصادی و سیاسی که شرایطی حاد پیدا کرده بودند، در پایان دوره حکومت اتحاد شوروی، تغییرات چشمگیری در رهبریهای اقتصادی و حزبی آنها رخ داد. از این رو تاریخ فدراسیون جدی روسیه کوتاه میباشد و تنها به فروپاشی اتحاد شوروی در اواخر سال ۱۹۹۱ برمی گردد. از زمان دستیابی به استقلال روسیه خود را در صحنه بینالمللی جانشین قانونی اتحاد شوروی سابق میداند. اما روسیه جایگاه خود را به عنوان ابرقدرت از دست داده چرا که مواجه با چالشهای جدی در تلاشهای خود برای ایجاد یک نظام جدید سیاسی و اقتصادی پس از شوروری سابق میباشد. در جدال بر سر مالکیت سوسیالیستی برنامهریزی متمرکز دولتی اموال در حوزه شوروی (سابق)، روسیه در تلاش برای ایجاد اقتصادی مبتنی بر عناصر سرمیه داری بازار با پیامدهایی مشقتبار بودهاست. حتی امروز هم روسیه در اموری یکسان همچون فرهنگ سیاسی و ساختار اجتماعی با تزارها و اتحاد شوروی سابق سهیم میباشد. پیدایش مسکو دانیل الکساندروویچ، کوچکترین پسر الکساندر نوسکی، که حکومت در مسکو را پایهگذاری نمود (که طبق رسم غربی Muscovy نامیده میشود)، در نهایت از سوی تاتارها از روسیه تبعید گردید. به دلیل جایگاه مناسب این شهر در کنار سیستم مرکزی رودخانه روسیه و احاطه شدن توسط جنگلها و تالابهای محافظت شده، در ابتدا تنها تیول ولادیمیر بود اما به زودی موقعیت مرکزی خود را پیدا کرد. عامل اصلی ارتقاء مسکو، همکاری حکام آن با مافوقهای مغولی خود بود، که به آنها عنوان سلطان بزرگ اعطا میگردید و به عنوان نمایندگان مغولها به جمعآوری باج و خراج از قلمروهای تحت نفوذ روسیه میپرداختند. موقعیت اجتماعی این قلمرو زمانی بیشتر تقویت گردید که آن تبدیل به مرکز کلیسای ارتودوکس شد. رئیس آن مرکز، در سال ۱۲۹۹ از کییف به ولادیمیر گریخت، و چند سال بعد مراکز دائمی کلیسا را در مسکو تأسیس نمود. تا اواسط قرن ۱۴، قدرت مغولها رو به تنزل نهاد، و سلاطین بزرگ (روسی) احساس کردند میتوانند علناً مخالفت خود را نسبت به سیطره (یوغ) مغولها نشان دهند. در سال ۱۳۸۰، کولیکوفو در کنار رود دن، خان مغول را شکست داد، و اگرچه این پیروزی حاصل از یک مبارزه سخت به حکومت تاتارها در روسیه پایان نداد، اما اعتبار و وجهه بزرگی برای سلطان بزرگ به همراه داشت. پایه قدرت روسیه هماکنون محکم شده بود، و تا اواسط قرن چهاردهم، قلمرو آن تا حدود زیادی دراثر خرید و فروش (تجارت)، جنگ، و ازدواج گسترش یافت. انقلاب ۱۹۰۵ روسیه عملکرد فاجعه بار نیروهای مسلح روسی در جنگ روسیه- ژاپن در سالهای (۱۹۰۵–۱۹۰۴) ضربهای عمده به رژیم تزاری وارد نمود و ناآرامی را در آن کشور افزایش داد. در ژانویه ۱۹۰۵، واقعهای تحت عنوان یکشنبه خونین زمانی رخ داد که کشیشی) پدر گاپون (جمعیت کثیری را به سوی کاخ زمستانی در سن پترزبورگ هدایت نمود تا عریضهای را به تزار نیکلای روما نف دوم ارائه نماید. زمانی که جمعیت به قصر رسیدند، سربازان به سوی آنها آتش گشودند و صدها نفر را به قتل رساندند. تودههای مردم چنان از این کشتار به خشم آمدند که با برقرار کردن اعتصابی عمومی خواستار جمهوری شدند. این نشانگر آغاز) انقلاب روسیه سال ۱۹۰۵(بود. شوراهای کارگران در بیشتر شهرها به وجود آمدند تا فعالیتهای انقلابی را هدایت نمایند. روسیه فلج شد و حکومت نیز ناکام ماند. در اکتبر ۱۹۰۵، تزار نیکلای روما نف با بی میلی) بیانیه اکتبر (معروف را صادر نمود که ایجاد دومای ملی (مجلس قانونگذاری) را بدون هیچگونه تغییری تأیید مینمود. حق رأی در آن توسعه مییافت، و هیچ قانونی بدون تصویب از سوی دوما نمیتوانست به مرحله اجرا درآید. میانهروها راضی شدند، اما سوسیال دموکراتها این امتیازات را ناکافی میدانستند و به همین دلیل اعتصابات جدیدی را سازماندهی نمودند. تا سال ۱۹۰۵، بین اصلاح طلبان تفرقه وجود داشت، و تنها برای مدتی کوتاه موقعیت تزار نیکلای رومانف تقویت شد. روسیه در جنگ جهانی اول در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول میشود. نخست فقط بلشویکها مخالف جنگ هستند اما شکستهای روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل میرساند. تزار نیکلای رومانف دوم و هوادارانش با اشتیاق و „حس میهنپرستی“ وارد جنگ جهانی اول شدند، تا به دفاع از رفقای اسلاوی ارتودوکس روسیه، “ صربها“، در میدان اصلی مبارزه بپردازند. در اوت ۱۹۱۴، ارتش روسیه وارد آلمان شد تا از نیروهای فرانسوی پشتیبانی کند. اما ضعف در اقتصاد روسیه و بیکفایتی و فساد دولت آن تنها برای مدت زمان کوتاهی در زیر پوستین ملیگرایی دوآتشه پنهان ماند. اما عقبنشینیهای نظامی و بیکفایتی حکومت، به زودی بیشتر مردم را در روسیه ناراحت نمود و کنترل آلمان بر دریای بالتیک و نظارت آلمان- عثمانی بر دریای سیاه دست روسیه را از بیشتر منابع خارجی و بازارهای بالقوه قطع نمود. از اواسط سال ۱۹۱۵، تأثیر جنگ و „حس میهنپرستی“ در حال تحلیل رفتن بود. کمبود منبع غذا و سوخت وجود داشت، تعداد مجروحان سرسامآور بود و تورم در حال فزونی بود. اعتصابات در میان کارگران کم درآمد کارخانهها و رعایا افزایش یافته بود که بیوقفه خواستار اصلاحات ارضی بودند. ضمناً، بیاعتمادی عامه به رژیم از طریق یک منبع کم سواد پنهانی، (گریگوری راسپوتین) منتشر میشد که نفوذ سیاسی فراوانی درمیان حکومت (وقت) داشت. ترور او در اواخر سال ۱۹۱۶ به این رسوائی پایان داد اما نتوانست وجهه از دست رفته حکومت استبدادی را حفظ کند.
|
|||
| |||
© حقوق کپی برداری برای شرکت چند منظوره بین المللی ستاره داوود محفوظ می باشد . طراحی و برنامه نویسی توسط طراحی و توسعه وب سایت صبا |